:: تدبیـر مهـر ::

:: پاسخ به سوالات پرسش مهر 19 ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران ::

:: پاسخ به سوالات پرسش مهر 19 ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران ::

آپلود عکس

پرسش مهر سال 97 ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران : «پارسال چه مهارت‌هایی آموختید و برای امسال در این زمینه چه انتظاراتی دارید؟»


امیرحسین جمالی حاجیانی

مهارت های زندگی در کلام مولانا(مشورت)

دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۰۵:۲۳ ب.ظ

کتاب گران بار مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی سراسر و بیت به بیت پر است از نکته های ناب که در قالب لطایف عرفانی و ادبی بیان می شوند و در بهبود کیفیت زندگی افراد به کار می آیند. از این رو، می توان ادعا کرد قسمت عمده کتاب مثنوی را مهارت های زندگی تشکیل داده است.

در روان شناسی امروز، مقوله ای به نام مهارت های زندگی و آشنایی با آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. این مهارت ها مجموعه ای از توانایی ها شامل اطلاعات و تکنیک هایی است که افراد سالم از نظر روانی، آنها را به کار می گیرند تا زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را در زندگی خودشان فراهم آورند. این مهارت ها علاوه بر آنکه بر کیفیت زندگی می افزایند، مانع از دچار شدن به انواع اختلالات روانی و آسیب های ذهنی می گردند.
کتاب گران بار مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی سراسر و بیت به بیت پر است از نکته های ناب که در قالب لطایف عرفانی و ادبی بیان می شوند و در بهبود کیفیت زندگی افراد به کار می آیند. از این رو، می توان ادعا کرد قسمت عمده کتاب مثنوی را مهارت های زندگی تشکیل داده است. البته واضح است که کتاب مثنوی، دریای بیکران است و هر کس از دریچه خود به آن می نگرد و گوهرهای دلخواه خویش را از آن فراهم می آورد، عارف گوهرهای عرفانی، زاهد گوهرهای زهدگون و روان شناس گوهرهای روان شناختی، خود مولانا می گوید:
هر کس از ظن خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
و آنچه را مولانا گفته است هر کسی به قدر فهم و درک خود از آن برداشت و استفاده می کند و این بماند که خود مولانا این نکته را بیان می دارد که در حد و اندازه فکر ما سخن گفته و از آن بالاتر نرفته است:
آنچه می گویم به قدر فهم توست
مردم اندر حسرت فهم درست
از آنجا که ابیات و مفاهیم مثنوی نظم خاصی ندارد و به قول حافظ "دارای نظم پریشانی" است و ده ها داستان و حکایت در دل یک داستان، بی هیچ نظم و ترتیب عادی انشایی ذکر می شود، ما نیز ترتیب دفترهای مثنوی را رعایت نمی کنیم و ابیاتی از مقدمه دفتر دوم مثنوی که نکات زیبا و ارزشمندی در اهمیت مشورت و روش بهره بردن از این مهارت مهم در زندگی بیان می دارد را اینجا می آوریم.

مضرات مشورت نکردن
 

مولانا استاد تمثیل است و از عادی ترین و پیش پا افتاده ترین اتفاقات، عمیق ترین مفاهیم عرفانی را از باب تمثیل برداشت می کند، در بحث مشورت نیز مثالی زیبا را انتخاب کرده است.
داستان حضرت آدم؛ پدر بشریت؛ و برداشتی متفاوت از این داستان کرده و اینگونه بیان می دارد که خطای حضرت آدم که در اثر تبعیت از ذوق و خواست نفس بوده است، می توانست با مشورت گرفتن ایشان اتفاق نیفتد.
یک قدم زد آدم اندر ذوق نفس
شد فراق صدر جنت طوق نفس
همچو دیو از وی فرشته می گریخت
بهر نانی چند، آب چشم ریخت
مولانا شدت خطا را اینگونه بیان می دارد که در اثر لغزش حضرت آدم دوری از بهشت چون طوقی بر گردنش سنگینی می کرد، حتی فرشته نیز در اثر این خطا از او می گریخت و به خاطر آن چند دانه گندم که خورد مدت ها گریست و آب چشم ریخت و در ادامه می گوید، اگر چه گناه ایشان بسیار کوچک بود ولی چون از شخص بزرگی چون حضرت آدم - که همچون نورچشمی خداوند به حساب می آمد- سر زده بود، بسیار بزرگ و سنگین می نمود. همان گونه که مو به عنوان یک شیء خارجی بسیار کوچک و ریز اگر در چشم بروید باعث دردی جانکاه، سخت و غیرقابل تحمل می شود.
گرچه یک مو بد گنه، کو جسته بود
لیک آن مو، در دو دیده رسته بود
بود آدم دیده ی نور قدیم
موی در دیده بود کوه عظیم
راه حل:مشورت
حال که مولانا مشکل و مسأله را مانند یک سخنران قدرتمند با مثالی روشن طرح کرده است بلافاصله سراغ راه حل می رود و می گوید:
گر در آن، آدم بکردی مشورت
در پشیمانی نگفتی معذرت
زانکه با عقلی چو عقلی جفت شد
مانع بعد فعلی و بد گفت شد
اگر حضرت آدم(ع) در این امر مشورت می کرد، هرگز مجبور به معذرت خواهی نمی شد و قاعده کلی را این گونه بیان می دارد:"هرگاه عقلی با عقل دیگر یکی شوند مانع عمل و گفتار زشت و نامناسب می شود" و می توان این گونه نتیجه گرفت که قبل از سخن گفتن و انجام هر امر مهمی باید مشورت کرد.
چون ز تنهایی تو نومیدی شوی
زیر سایه یار تو خورشیدی شوی
رو بجو یار خدایی را تو زود
چون چنان کردی خدا یار تو بود
اگر در اثر تنهایی، ناامید و سرگردانی، در اثر همصحبتی با یار شفیق و خدایی همچون خورشید سرزنده و قدرتمند می شوی و در اثر روی آوردن به مشورت، خداوند نیز از تو حمایت می کند.
مولانا این قدرت و توانمندی را دارد که ذهن مخاطب خود را به طریق پیش بینی بخواند، می گوید، اگر بگویید پس راز اینکه همه عارفان و از جمله خود مولانا، خلوت و تنهایی را از مراحل سیر و سلوک می دانند چیست؟
سه پاسخ دارد: اول اینکه همه مراحل سلوک و از آن جمله خلوت نیز در اثر هم نشینی با یاران و پیران و نه با تنهایی و بی یار ماندن آموخته می شود.
دوم اینکه منظور از خلوت، دوری جستن از اغیار و بیگانگان است نه یاران همراز، همانگونه که لباس ضخیم برای دوری جستن از سرمای زمستان مناسب است نه لطافت بهار.
سوم اینکه مشورت کردن تو با دیگران مانند قرار دادن یک چراغ دیگر در کنار چراغ خودت است که در نتیجه نور بیشتر و راه روشن تر می شود. و این مورد پسند هر عقل سلیمی است.
آنکه بر خلوت نظر بردوخته است
آخر آن را هم ز یار آموخته است
خلوت از اغیار می باید نه ز یار
پوستین بهر دی آمد نه بهار
عقل با عقل دگر دو تا شود
نور افزون گشت و ره پیدا شود

روش معاشرت و مشورت
 

مولانا نه تنها درد را می شناسد و دارو را معرفی می کند بلکه دستورالعمل استفاده صحیح از دارو را نیز ارایه می کند و با این کار اشعار و سخنان خود را در نصایح خشک و غیر عملی جدا می کند.
دوست خوب مانند چشم عزیز است و نباید او را با خس و خاشاک هایی که حاصل گرد و خاک به پا کردن زبان است آزار داد. به طور کلی رفتار انسان از دیدگاه مولانا باید طوری باشد که کمترین ملال خاطری به یار و رفیق شفیق نرسد. می گوید:
"مومن آینه مومن است"، این آینه را نباید با گرد و غبار یا حتی بازدم های حساب نشده- که آینه را بخار گرفته می کنند- تار و کدر کرد و گاهی لازم است پیش دوست دم فرو بست و چیزی نگفت که خاطرش از ما نرنجد تا در روز سختی به درد ما بخورد.
چونکه مومن آینه مومن بود
روی او ز آلودگی ایمن بود
یار آینه است جان را در حزن
در رخ آینه، ای جان، دم مزن
تا نپوشد روی خود را از دمت
دم فرو خوردن بباید هر دمت

انتخاب دوست
 

مولانا با مثالی در کنار مثال های پیشین به شکل زیبایی گزینش دوست را تأکید می کند که با هر دوستی نباید دوست شد و با هر کسی نشاید راز خود گفت. نخست در جمع بندی و تأکید حرف های قبلی بر تأثیر داشتن دوست خوب می گوید تو که از خاک کمتر نیستی، همانگونه که خاک در اثر داشتن یار موافقی و همراهی به نام بهار شکوفه باران می شود تو نیز می توانی در اثر انتخاب دوست مناسب استعدادهای درونی ات را آشکار کنی(انوار جمع نور به معنی شکوفه است).
کم ز خاکی؟ چونکه خاکی یار یافت
از بهاری صد هزار انوار یافت
سپس می افزاید همانگونه که باید با آغوش باز سراغ دوست خوب و یار شفیق رفت، از رفیق بد نیز باید حذر کرد. همان طور که درخت با بهار سر از لحاف بیرون می آورد و شکوفه باران می شود و در برابر خزان - به عنوان دوست بد- سر به زیر لحاف برده و خود را به خواب می زند تا از شر او در امان باشد.
آن درختی کو شود با یار جفت
از بهار خوش، ز سر تا پا شکفت
در خزان چون دید او یار خلاف
در کشید او رو و سر زیر لحاف
گفت: یار بد بلاآشفتن است
چونکه او آمد طریقم خفتن است
سپس به نکته بسیار باریک و مهمی اشاره می کند که بلای جان بسیاری است و آن بحث تن دادن به برخی خواهش های ناصواب دوستان به خاطر مراعات حال آنان یا خجالت کشیدن است. مولانا معتقد است خواب و بیدار بودن دلیل بر خوب و بد بودن نیست، همین طور دوستان بسیار داشتن و معاشرت های فراوان دلیل بر هیچ مزیتی نیست. مهم این است که آیا این خواب و بیداری ریشه در آگاهی، معرفت و مصلحتی دارد یا به هزار و یک دلیل واهی است؟ در واقع می خواهد بیان کند که خواب بودن اگر با معرفت و دانش و آگاهی باشد بهتر از بیداری است و تنها ماندن و رنجیده خاطر شدن نیز بهتر از با دوست نامناسب دوستی کردن است.
خواب، بیداری است چون با دانش است
وای بیداری، که با نادان نشست
چونکه زاغان خیمه بر بهمن زدند
بلبلان پنهان شدند و تن زدند
زانکه بی گلزار بلبل خامش است
غیبت خورشید بیداری کش است
وای به حال آنکه اطرافش پر است از دوستان متنوع، اما بی فایده و سیاه درون! مانند بلبل باشید که در زمستان چون بهار و سبزی گلزار نیست و به جای آن کلاغان همه جا پراکنده گشته اند پنهان می شود و آوازش نیز به گوش نمی رسد. همانطور که با نبودن خورشید نیز جان ها میل به بیداری پیدا نمی کنند و با طلوع خورشید همه بیدار می شوند تو گویی همه برای دیدن خورشید چشم می گشایند.
خلاصه این ماجرا آنکه مشورت کردن در هر امری شرط عقل است و عدم مشورت به خاطر کوچک شمردن کار یا بزرگ انگاشتن خود خطای بزرگی است. به طور کلی، هیچ بهانه ای برای مشورت نکردن قابل قبول نیست. اما در مورد مشورت کردن باید دوستان صادق و قابل اعتماد داشت و نیز سعی کنیم این دوستان را آزرده خاطر نکنیم تا در روز سختی به کارمان آیند. اما در مورد انتخاب دوستان نیز باید اصل را بر کیفیت آنها که یک دوست صدیق بهتر از هزار دوست نارفیق است.
البته در اندیشه مولانا داستان مشورت به همین جا ختم نمی شود و موارد بسیاری را در دفترهای دیگر مثنوی برمی شمارد که نباید مشورت کرد و همچون حضرت علی "ع" باید راز را نهفت و سر در چاه سینه فرو برد:
نیست وقت مشورت هین راه کن
چون علی تو آه اندر چاه کن
منبع:نشریه موفقیت، شماره 185

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۰۳
امیرحسین جمالی حاجیانی

نظرات  (۱)

۳۰ دی ۹۷ ، ۰۷:۵۲ محسن احمدی
باسلام
وبلاگ خوبی دارید.از مطالب آن استفاده کردم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی